روزی چند بار دوستت دارم!
یکبار وقتی که هوا بَرَم میدارد،
قدم میزنیم
وقتی که خوابم می آید
تو می آیی!
یکبار وقتی که باران ناز میکند
دلِ ناودان میشکند ...
میبارد
وقتی که شب شروع میشود
تمام میشود.
یک بار دیگر هم دوستت دارم!
باقیِ روز را
هنوز را.
افشین صالحی
کوچک که بودم،
کشتی هایم که غرق می شد،
سریع برگی از دفتر مشقم می کندم و دوباره یکی عین آن را می ساختم.
حالا ولی،
روزهاست که کشتی هایم غرق شده و تنها،
در حسرت آنم،
که چرا دیگر دفتر مشقی ندارم؟!!.